دیر شد چشم به راهیم که یاری برسد

دیر شد چشم به راهیم که یاری برسد
کشتی‌یی گمشدهٔ ما به کناری برسد
آسمان، ماه، زمین، قسمت و تقدیر، فلک
بگذارید که یاری به دیاری برسد
موج گیسوعسلی‌ها به خیابان زده‌اند
کاش در دست تو هم زلف نگاری برسد
وقت آن‌ست که تفسیرکنی؛ حافظ جان!
سخنی را «که از این گَرد سواری برسد»
دل مان خوش که در این دخمه به وقت گل نَی
گر چراغی نرسد، شمع مزاری برسد
دلِ قشلاقی من تا خمِ پس‌کوچهٔ یار
برسد یا نرسد؟ گفت که آری برسد
ایستگاه است و تروریست مسلسل در دست
تا جهنم نشده… کاش قطاری برسد
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *