مثل یک آیینه خانهست برای من و تو
لحظههای غم و تنهایی و دلتنگ شدن
عشق هم یک هوسانهست برای من و تو
زندهگی وقت خوشیهاش؛ ولو یک ساعت
تک مدال سرِ شانهست برای من و تو
زندهگی، آه! چه گفتم؟ نه چنان است… دریغ!
مثل کابوس شبانهست برای من و تو
تا که گوری شود آماده و ما را ببرند
زیستن، خوب بهانهست برای من و تو
مثل اشک از مژه آویختن و محو شدن
تحفهٔ اهل زمانهست برای من و تو
یحیا جواهری