از کسی گلایه نیست؛ آخرِ زمانه است!
در میان دودِ جنگ، شاعری نشسته است
کار او سرودنِ شعرِ عاشقانه است
گفت این دقیقه را خوب زندهگی کنیم!
در میانهٔ دو جنگ، صلح یک بهانه است
بوی دود، بوی خون، بوی سکه، بوی نعش
سرزمین ما مگر خاورِ میانه است؟
رفته رفته هر غزل، شعرِ جنگ میشود
شعرِ جنگ، واژههاش زخمِ تازیانه است
شعر اول جهان طعم عشق اگر نداشت
شعر سیب و صلح نیست؛ شعر هندوانه است
یحیا جواهری