کدام چشم که بیننده است و گریان نیست
به تیتر اول هر روزنامه این خبر است
به هیچ خانه دلی شاد در خراسان نیست
پری به قایق خود میهمان دریاهاست
دگر نشان پریخانه در بدخشان نیست
کجاست آن که ندارد به کفش خود ریگی
تو خود بجوی که من جُستهام، به قرآن نیست
چو جاده چشم به راهم؛ بیا همین حالا
مرا به وعدۀ فردا امید چندان نیست
به قدر هر نفر اینجا گل آفریده خدا
تو آن گلی که شبیهاش در این گلستان نیست
یحیا جواهری