داغ دل است همهمۀ غمگنانهات
یک ساز دلنواز ندارد گلوی تو؟
سمفونی غم است سراسر ترانهات
گنجشک من تویی، تو که هر روز بامداد
افشادهام ز خون جگر آب و دانهات
در شهر یا جزیره و جنگل همیشه هست
یک تکه زآسمان خدا روی شانهات
در صبحِ چله هم گل صد برگ بشکفد
با یک تکان روسری چارخانهات
محتاج نیستم به دعای تو بعدِ مرگ
تنها خوشم به زمزمهٔ عاشقانهات
یحیا جواهری