غول هزارچشم مخوف درازقد
باری ز روی شانهٔ ما کم نشد، اگر
گفتیم صد هزار کرت «یاعلی مدد»
یک تخم اگر شکست تخمدان هنوز هست
ابلیس تخمهای دگر چیده در سبد
ما بد، زمانه بد، تن و تقدیر بد، ولی
از بد مبر پناه به همسایههای بد
گاهی به روی بام شتر میچراند و
گاهی به کاهدان بزند دزد نابلد
بابای ما که عادت جفتک زدن نداشت
از آنِ ماست جفتک و گهگاه پس لگد
آن دست غیب، قصه و افسانه بیش نیست
جانم بکوش تا نشوی صفر بیعدد
یحیا جواهری