می‌روی حالا برو، امروز یا فردا مکن

می‌روی حالا برو، امروز یا فردا مکن
من گرفتار خودم این نازها با ما مکن
پیش ماهی‌های قرمز در دل تُنگ بلور
حال شان خوش نیست جانم، قصه‌ی دریا مکن
شاعران از بانوی بغداد لیلی ساختند
پس تو هم این عاشق دیوانه را رسوا مکن
کلبه‌یی دارم که خاکش عشق و آبش اشک چشم
گر خرابش می‌کنی؛ فردا بکن، حالا مکن
یا بیا و یا برو، یا گپ بزن یا قهر کن
این‌قدر با ما تظاهرهای بی‌معنا مکن
حرف‌ها گفتند بعضی‌ها؛ ولی ای مهربان
نامه‌ی ناخوانده را با دست خود امضا مکن
تو بمیری یک چراغ از آسمان کم می‌شود
مردن آسان نیست، قبل از مرگ واویلا مکن
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *