تمام بارِ غمش را به دوشجام گذاشت
به کس نگفت کجا میرود، چرا و چه وقت؟
فقط دو عکس و گزارش به #تلگرام گذاشت
گریست، گفت که میخانه جای آدم نیست
کلاه خویش درآورد و روی جام گذاشت
ز بادهای مخالف، پرنده هجرت کرد
هوا و خانه و خورشید را به بام گذاشت
خدای مهر به یک واژه خواست جمع کند
به روی هرچه گل و قند، بوسه نام گذاشت
میان اینهمه ایام تلخ، روزی را
خدا برای مکافات و انتقام گذاشت
یحیا جواهری