در جادهها سد کرده راه رهگذر، جنگل
قانون جنگل را در این جا کس نمیفهمید
قامت نمیافراشت هرسو این قدر جنگل
آمد کسی، دستی تکان داد و در آخر گفت:
آهای مردم! کوچ باید کرد در جنگل
دنیای دیناسورهای کوهپیکر بود
بعد از ظهور آتش و پیش از بشر، جنگل
حالا زمین چیزی شبیه جنگلستان است
دارد قوانین خودش را بیپدر جنگل
یعنی بکُش، آتش بزن، در زیرپا لِه کن
قانون وحش است این، به هربیشه به هر جنگل
وقتی که آتش در بگیرد هیزماش ماییم
تفکیک نتواند میان خشک و تر جنگل
گفتم که جنگل در گرفته، گفت: چیزی نیست!
یکشال سرخ است این که بسته بر کمر، جنگل
این دستخط کهنه، این قانون جنگل را
از هر کجا آوردهای؛ با خود ببر جنگل!!!
یحیا جواهری