راهی از این سلول تا کلکین و روزن نیست
در وقت اعدامم کسی غمگین نخواهد شد
آنکس که بر دارم کشد خویش است؛ دشمن نیست
چیزی نمیخواهم خدایا؛ خانهات آباد!
در ذهن مرگاندیش من جز فکر رفتن نیست
دور افکنم یکباره باورهای کاذب را
این پوستافکندن برای پوستکندن نیست
تصمیم آخر اینکه میخواهم خودم باشم
حتا خدا هم روز بد در پهلوی من نیست
بشگاف قلبم را و دقت کن به دیوارش
چیزی که برجا مانده جز تصویر یک زن نیست
یحیا جواهری