تو درخشنده بمان ماه فلک را چه کنم
بیحضور تو دلِ جمع میسر نشود
خانۀ کهنه به نو، تیت و پرک را چه کنم
از خدا خواستهام مهر تو را کدبانو !
تو که از ما نشوی خیل و ختک را چه کنم
زلف آمو و هری رود چو در دست من است
ناز گنگا چه کشم رقص اتک را چه کنم
آه ای ملک سنایی غم تو کشت مرا
بعد از این قصۀ تلخ حسنک را چه کنم
آب انگور بیاور که جگرها گل زد
سفرهٔ خالی بی نان و نمک را چه کنم
یحیا جواهری