یاران به حیرت اندر، در آب و رنگ گیلاس
بر کاشفان باده از ما درود بادا
کز صلحهای کاذب نیکوست جنگ گیلاس
مستان نامزاحم در کافهها نشسته
در وقت نای و نوشاند هریک نهنگ گیلاس
محو لقای یاریم آیینه صد هزار است
یک محفل است و هرسو رقص قشنگ گیلاس
وقتی در آسمانها مهتاب پشتِ ابر است
تا فجر روشنایی بد نیست جنگ گیلاس
یحیا جواهری