سوسن وحشی

سوسن وحشی
دوش تا آتش می از دل پیمانه دمید
نیم‌شب صبح جهان‌تاب ز میخانه دمید
روشنی‌بخش حریق مه و خورشید نبود
آتشی بود که از باده مستانه دمید
چه غم ار شمع فرومرد که از پرتو عشق
نور مهتاب ز خاکستر پروانه دمید
عقل کوته‌نظر آهنگ نظربازی کرد
تا پریزاد من امشب ز پریخانه دمید
جلوه‌ها کردم و نشناخت مرا اهل دلی
منم آن سوسن وحشی که به ویرانه دمید
آتش‌انگیز بود باده نوشین گویی
نفس گرم رهی از دل پیمانه دمید
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *