با نوای آبشاران
با صفای چشمه ساران
با سرود باد و باران
با درود نو بهاران…
جان عطا کردی مرا
جان عطا کردی و خود را کاستی
روز و شبها در سر گهواره من
مادر من ، مادر بیچاره من
از پی روزی دویده
خوشه ها را چیده چیده
تلخ و شوریها چشیده
رنج دنیا را کشیده
گنج دنیا را ندیده
دل عطا کردی مرا
دل عطا کردی و خود را کاستی
روز و شبها در سر گهواره من
مادر من ، مادر بیچاره من
مادر من ، مادر غمخواره من
مادر من ، مادر بیچاره من
با دعای آسمانی
دادی میراثم جاودانی
عاشقی و دلستانی
شاعری و جانفشانی
هم دوام زندگی
عمر بخشیدی مرا
عمر بخشیدی و خود را کاستی
روز و شبها در سر گهواره من
مادر من ، مادر غمخواره من
مادر من ، مادر بیچاره من