كرديم بزمخانه را ماتم سرا،چرا؟
داريم يك ترانه ي شيواي سرنوشت،
در يك ترانه ما و تو ناهمسُرا چرا؟
چشمه يكيو بر همه لب تشنه ميرسد،
در صد محل با هم زني صد كوزه را چرا؟
رفتند تنگچشمكان به دنبال آفتاب
ما و تو چشم بسته و واپسگرا چرا؟
رفته ايم در تعصب خود تا گلو فرو،
رفتند هيچ بودگان از ما فرا چرا؟
مايم نا برادران از صلب يك پدر،
جان برادر،چرا؟ اي خواهر چرا؟
مايم نا برابران از اين و آن نعمت،
استاد مهترا،چرا؟ اي كهترا،چرا؟