شیشهٔکهسار درگرد صدا خواهد شکست
خار خار حسرت دیدار توفان میکند
صدنیمژگاننگه دردیدههاخواهدشکست
حیرتی زان جلوه ستازد به میدان خیال
قلب مژگانها همه رو بر قفا خواهد شکست
عقل اگر در بارگاه عشق میلافد چه باک
بر در سلطان سر چندینگدا خواهد شکست
شوخی انداز نکهت، سیاب بنیادگل است
گرنفس برخویش بالد رنگ ما خواهد شکست
هرکه آمد مشت خاکی بر سر او ریختند
تاکی آخرگرد ای ماتمسرا خواهد شکست
در شکست آرزوتعمیر چندین آبروست
شبنمایجاداستاگر موج هوا خواهدشکست
شور شوق آهنگم از ساز امید و یأس نیست
ناله درکار است دل بشکست یاخواهد شکست
در بیابانیکه ناپیداست راه و منزلش
میرودگرد من از خود ناکجا خواهد شکست
ای نگه در خون نشین و فالگستاخی مزن
رنگش ازگلکردن موج حیا خواهد شکست
گر جنون از اضطراب دل براندازد نقاب
شورش تمثال من آیینهها خواهد شکست
رازداری در حقیقت خون طاقت خوردن است
شیشهٔ ما بیدل از پاس صدا خواهد شکست
حضرت ابوالمعانی بیدل رح