شفق رنگ گل به شام رسید
مژده ای دل بهار میآید
قاصد بوی گل پیام رسید
تا عدم شد نفسشمار خیال
ذرّهٔ ما به انقسام رسید
هرچه دارد زمانه عاریت است
حق خود خواستیم و وام رسید
.گل این باغ سرخوش وهم است
بادهها از هوا به جام رسید
اوج اقبال، نردبانها داشت
سعی لنگید تا به بام رسید
به مقامی که راه جهد گم است
لغزش پا به نیمگام رسید
عزم طاووس ما بهشتی بود
پرکشیدن به فهم دام رسید
یأس طبل نشاط دل بوده است
از شکست این نگین به نام رسید
نوبر باغ اعتبار مباش
هرچه اینجا رسید خام رسید
خواجهگر بهرهُ نشاط گزفت
خواب مخمل به احتلام رسید
عزت و آبروی این محفل
همه از خدمت کرام رسید
آه مقصود دل نفهمیدم
بر من این نسخه ناتمام رسید
بیدل از خویش بایدت رفتن
ورنه نتوان به آن خرام رسید
حضرت ابوالمعانی بیدل رح