رگگل دود شمع محفلکیست
قد پیری اگر نه دشمن ماست
خم این طلاق تیغ قاتلکیست
تپش آیینهدار حسرت ماست
گل این باغ بال بسملکیست
دل ماگر نه دست جلوهٔ اوست
نفس آخر غبار محملکیست
خط آن لعل دود خرمن ماست
رم آن چشم برق حاصلکیست
دل ما شد سپند آتش رشک
گل رویت چراغ محملکیست
به هم آورده دیدم آنکف دست
نیام آگه، به چنگ او، دلکیست
حذر از دستگاه عشرت دهر
هوس آهنگ رقص بسملکیست
اگر اوهام سد راه ما نیست
نفس افسون پای درگلکیست
برد ازگوش رنگ طاقت هوش
جرس امشب فغان بیدلکیست
حضرت ابوالمعانی بیدل رح