دو جهان یک نگه باز پسین میکردم
یاد ناسکه به وحشتکده عنقایی
ناله میشد همهگر نقش نگین میکردم
باد برد آن همه طاقت که به خاکستر ریخت
نفس سوخته را پردهنشین میکردم
هرکجا سعی هوس رنگ عمارت می ریخت
صرف وحشتکدهٔ خانهٔ زین میکردم
عشق چون خامه مرا بر خط تسلیم نداشت
تا ز هر عضو خود ایجاد جبین میکردم
سجده آنجا که مرا افسر عزت میداد
میشدم بر فلک و یاد زمین میکردم
هر قدر گرد من از حادثه میدید شکست
من ز دامان تو اندیشهٔ چین میکردم
پیش از آن دم که غم عشق به توفان آمد
گریه بر رنگ بنای دل و دین میکردم
نالهها کردم و آگاه نگشتی ای کاش
خاک میگشتم وگردی به ازین میکردم
بیدل آرایش تحقیق مقابل میخواست
کاش من هم نگهی آینه بین میکردم
حضرت ابوالمعانی بیدل رح