بیضه گل کرده آشیانهٔ ما
همچو شبنمدرین چمن محو است
به نم چشم آب و دانهٔ ما
بال بربال شهرت عنقاست
رنگ آرام در زمانهٔ ما
نیست جزشعله خاک معبد عشق
جبهه سوز است آستانهٔ ما
خواب راحت نهایم، دردسریم
مشنو از هیچ کس فسانهٔ ما
ناتوان طایر پرکاهیم
گردباد است آشیانهٔ ما
ننشیند مگر به خاک درت
اشک بیدست و پا روانهٔ ما
میکشد انفعال آزادی
سرو از آه عاشقانهٔ ما
شعلهآهنگخونمنصوریم
ساز ما سوخت از ترانهٔ ما
حیلهٔ زندگینقاب فناست
کاش روشن شود بهانهٔ ما
دل جمعاین زمان چهامکان است
ریشهگلکرد و رفت دانهٔ ما
بس بود همچو دیدهٔ بیدل
شوق دیدار شمع خانهٔ ما
حضرت ابوالمعانی بیدل رح