تپش آمادهتر از خون رگ منصورند
نامجویان هوس را ز شکست اقبال
کاسهها آمده بر سنگ و همان فغفورند
جرسی نیست در این قافلهٔ بیسروپا
ناله این است که از منزل معنی دورند
نارسایی تک و تازند چه پست و چه بلند
تا به عنقا همه پرواز پر عصفورند
چشم عبرت به ره هرزهدوی بسیارست
لیک این آبلهها زبر قدم مستورند
صوف و اطلس همه را پردهدر رسواییست
تا کفن پیرهن خلق نگردد عورند
میروند از قد خم مایل مطلوب عدم
بوسه خواه لب افسوس کمین گورند
محرم نشئه به خمیازه نمیدوزد چشم
حلقههای در امید همه مخمورند
تا کجا واسطه را حایل تحقیق کنید
مژهها پیش نظر دود چراغ طورند
معنی از حوصلهٔ فهم بلند افتادهست
خرمن ماه همان دانه کشانش مورند
خلق چون سایه نهفت آینه در زنگ خیال
ورنه این نامهسیاهان به حقیقت نورند
بیدل از شبپره کیفیت خورشید مپرس
حق نهان نیست ولی خیرهنگاهان کورند
حضرت ابوالمعانی بیدل رح