هزار نامه به خط شکسته دارد رنگ
به عالمی که خیال تو میکند جولان
غبار هم چو شفق دستهدسته دارد رنگ
هوای وادی شوق تو بسکه گلخیز است
چو شمع خار به پاگر شکسته دارد رنگ
نه گل شناسم و نی غنچه اینقدر دانم
که جلوهٔ تو به دلهای خسته دارد رنگ
هوس هزارگل و لالهگو بهم ساید
کفت همان ز حنای نبسته دارد رنگ
برون نرفته زخود سیر خود چه امکانست
شرار در گره رنگ جسته دارد رنگ
طربپرستی از افسردگی برآ بیدل
که شعله نیز ز پا تا نشسته دارد رنگ
حضرت ابوالمعانی بیدل رح