یا تو مگر روزن یار منی
عمرک یا نخلة هل تأذنی
نحو جنی غصنک کی نجتنی
روزن آن خانه اگر نیستی
پس تو ز چه روی چنین روشنی
کل سراج حدث ینطفی
غیرک یا اصلی یا معدنی
هرچه کند چرخ مطوق بود
جز تو که بنیاد بقا میکنی
اتخذالحرص هنا مسکنا
دونک یا نفس فلا تسکنی
دانهٔ دامست، چرا میخوری؟!
آهن سردست، چرا میزنی؟!
شربة اهوائک مسمومة
حیلة اعدائک فیالمکمن
سخته کمانیست، پس این کمین
بر پر! چون تیر، چرا ایمنی؟!
قد نفد العمر وضاقالمدی
خذ بیدالهالک یا محسنی
گر دو جهان ملک شود مرمرا
بیتو گدایم، نشوم من غنی
غیر سنا وجهک لا نشتهی
ای وسوی عشقک لا نقتنی