کز عشق زند نه از تقاضا
مردم به امید و این ندیدم
در گور شدم بدین تمنا
ای یار عزیز اگر تو دیدی
طوبی لک یا حبیب طوبی
ور پنهانست او خضروار
تنها به کنارههای دریا
ای باد سلام ما بدو بر
کاندر دل ما از اوست غوغا
دانم که سلامهای سوزان
آرد به حبیب عاشقان را
عشقیست دوار چرخ نه از آب
عشقیست مسیر ماه نه از پا
در ذکر به گردش اندرآید
با آب دو دیده چرخ جانها
ذکرست کمند وصل محبوب
خاموش که جوش کرد سودا