کی حذر از خون خلق آن غمزه خونریز داشت؟

کی حذر از خون خلق آن غمزه خونریز داشت؟
داشت پرهیزی گر این بیمار، از پرهیز داشت
تا نشد آب، از نقاب غنچه سر بیرون نکرد
بس که گل شرمندگی زان روی شبنم خیز داشت
رهنوردی بود چون شبدیز اگر پرویز را
کوهکن هم قاصدی چون ناله شبخیز داشت
برد همت ذره ما را به اوج آسمان
ورنه کی خورشید پروای من ناچیز داشت؟
پرده تا برداشت از رخ بی نیازیهای حق
زیر پا افکند هر کس هر چه دستاویز داشت
در شهادتگاه وحدت عاشقان را یکسرند
آن که بر سر تیشه زد، قصد سر پرویز داشت
تا قیامت گر به من صائب بنازد دور نیست
کی چو من آتش زبانی کشور تبریز داشت؟
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *