نمک به شور قیامت چه می تواند کرد؟
به آفتاب جهانسوز اوج یکتایی
هجوم شبنم کثرت چه می تواند کرد؟
نمی شود دل روشن سیه ز گرد گناه
به آب حیوان ظلمت چه می تواند کرد؟
هزار پیرهن از گرد خاکسار ترم
به من غبار مذلت چه می تواند کرد؟
درازدستی حرص و فراخ گامی سعی
به تنگ گیری قسمت چه می تواند کرد؟
متاع خوب به هر جا رود عزیز بود
به ماه کنعان غربت چه می تواند کرد؟
ز سخت جانی من سنگ پا به کوه نهاد
به من زبان ملامت چه می تواند کرد؟
ز یار شکوه بیجا چه می کنی صائب؟
به آن غرور شکایت چه می تواند کرد؟