جون سمائی به روی دریا بر
زردگل بین دمیده بر سبزه
راست چون کهربا به مینا بر
ژاله بین بر سمن فتاده چنانک
اشک وامق بهروی عذرا بر
سوسن تازه بین که تفضیل است
بوی او را به مشک سارا بر
نسترن بین فکنده باد از شاخ
چون به بامی به سبز دیبا بر
مهر را بین زمهرفصل بهار
از نشیب آمده به بالا بر
خلق را بین به طبع فتنه شده
به نشاط و سماع و صهبا بر
شاه را بین ز بهر نصرت و فتح
علم افراشته به جوزا بر
شاد و خرم نشسته از بر تخت
همچو موسی به طور سینا بر