امروز بتم تیغ جفا آخته دارد

امروز بتم تیغ جفا آخته دارد
خون دلم از دیده برون تاخته دارد
او را دلم آرامگه است و عجب این است
کارامگه خویش برانداخته دارد
صد مشعله از عشق برافروخته دارم
تا صد علم از حسن برافراخته دارد
جانم ببرد گر ز پی نرد بتازد
زیرا که ا‌از آغاز تو را باخته دارد
صد سلسله دارد ز ‌شبه ساخته برسیم
وان سلسله گویی که مرا ساخته دارد
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *