شعورت داد عصیانش تو کردی

شعورت داد عصیانش تو کردی
خطا دربینِ رضـوانش تو کردی
خدا ابلیس را از درگه‌اش راند
ولیکن سر به فرمانش تو کردی
زمینِ آدمیت را نه مرز است
فرنگ و چین و ایرانش تو کردی
خدا بیشک که آدم آ فریدت
مگر کفر و مسلمانش تو کردی
بهشتی ساختی از علم و دانش
جهنم هم به انسانش تو کردی
چه با رایانه راحت آفریدی
چه با خمپاره ویرانش تو کردی
اگر گندم ترا بخشید خالق
خمیر و آتش و نانش تو کردی
اگر آهن ترا بخشید خالق
تفنگ و توپ و هاوانش تو کردی
درختت داد تا حاصل بگیری
کمان و تیر و پیکانش تو کردی
گهی گشتی ادیسون، در سیاهی
همه دنیا چــراغانش تو کردی
گهی داعش شدی با دهشت و درد
چه جان‌ها را که بی‌جانش تو کردی
تو ای انسان چه موجودی تو مجهول
که هم اینش و هم آنش تو کردی
ملاریا، مرگ ملیون ها بشر بود
هلاک و کشف و درمانش تو کردی
عبادت نیست گر جز خدمت خلق
چه با مخلوق سبحانش تو کردی
شکستی، سوختی، بستی، بریدی
نکــرده آن‌چه شیطانش تو کردی
به مثل تو پلنگ تیز دندان
نکرده در بیا بانش توکردی
الفت ملزم
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *