گذارمت

گذارمت
رفتی اگر چه از من،بر کی گذارمت
تا بازت آورد به خدا سپارمت
کارم چو از ازل به تو افتاده تا ابد
گر صد رهم گذاری و من کی گذارمت
دامان توست و دست من،ار افکنی سرم
ممکن مدان که دست ز دامن بدارمت
گویی که ترک جان کن و از دل برونم آر
در جانت جا دهم،اگر از دل برارمت
چون غیر نامرادی ام،از عمر امید نیست
ساقی بیار باده که امیدوارمت
باید شبی که تا صبح قیامت صباح اوست
غم های خویش تا به سحرگه شمارمت
گویی که فانیا به دلم آر روز هجر
کی زو برون شدی که درون باز آرمت؟
امیر علیشیر نوایی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *