فرهاد و شیرین

فرهاد و شیرین
اگر فرهاد و شیرین هر دو در دوران من بودی
یکی شرمنده از من،آن یک از جانان من بودی
اگر مجنون به دشت عشق،همراهم شدی یک ره
به جان،ز آشفتگی های دل ویران من بودی
مگو کز اشک در کوی وفا روید نهال وصل
که گر بودی چنین،از دیده گریان من بودی
چو گل،چاک گریبانم نگشتی هر سحر ظاهر
چو دُر اشک اگر،آن شوخ در دامان من بودی
هزاران شب به بیداری به روزم نامدی در هجر
شبی گر آن مه نامهربان،مهمان من بودی
ز ناز و غمزه گاهی چشم،اگر واکردی آن مه وش
ز حیرانی که دارم،در رخش حیران من بودی
وفا را،در دل خوبان اگر اثر بودی ای فانی
نبودی یار از آنِ بی وفایان، ز آنِ من بودی
امیر علیشیر نوایی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *