چون صراحی گریه های تلخ میخواران خوش است
واعظ افسرده از غوغا رماند مرغ حال
از هجوم عشق فریاد دل افکاران خوش است
جام لعل کامکاران نیست آن مقدار خوش
در سفال کهنه خوناب جگر خواران خوش است
ای که داری تن درستی شکر صحت را گهی
از ترحم پرسش احوال بیماران خوش است
جام جم اهل فنا نوشند کاندر میکده
نشئه رطل گران بهر سبکباران خوش است
چند خواب ناز اگر باید چو شمعت روشنی
دان که شبها گریه پر سوز بیداران خوش است
فانیا چون در خرابات آمدی از خانقه
زهد را بگذار کینجا رسم خماران خوش است