رموز العشق کانت مشکلا بالکاس حللها

رموز العشق کانت مشکلا بالکاس حللها
که آن یاقوت محلولت نماید حل مشکل ها
سوی دیر مغان بخرام تا بینی دو صد محفل
سراسر ز آفتاب می فروزان شمع محفل ها
دل و می هر دو روشن شد نمی دانم که تاب می
زد آتش ها بدل یا تاب می شد ز آتش دل ها
به مقصد گر چه ره دورست اگر آتش رسد از عشق
چون برق آسا توان کردن بگامی قطع منزل ها
من و بی حاصلی کاز علم و زهدم آنچه حاصل شد
یکایک در سر معشوق و می شد جمله حاصل ها
بود چون ابر سیر ناقه لیلی که در وادی
فغان از چاک دل مجنون کشد نی زنگ محمل ها
چو در دشت فنا منزل کنی یک روز ای فانی
ز من آن جانفزا اطلال را فابجدو قتل ها
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *