بسوی باده ز یخ شوشه ها اشارت کرد
ز باده جوی حرارت که رفت آن کآتش
بگرم رویی خود دعوی حرارت کرد
بریم دفتر و سجاده بهر می سوی دیر
«که سود کرد هرانکس که این تجارت کرد»
خوش آن کسیکه درین فصل توبه چون بشکست
گناه خود بشکست خودی کفارت کرد
شراب گشت به ما باعث خرابی ها
خداش خیر دهاد ار چه پر شرارت کرد
هوای میکده عشرت فزاست باده فروش
مگر بآب می این خانه را عمارت کرد
ز لوث زهد ریای معاشری شد پاک
که بهر سجده به ابریق می طهارت کرد
چو سر بکوه و بیابان نهی دلی دریاب
که یافت حج قبول آنکه این زیارت کرد
ز لفظ بگذر و معنی طلب کن ای فانی
که اهل معنی ابا ز آفت عبارت کرد