سوختهٔ چشمهٔ نوش توام
ماهرخ با خط و خال منی
دلشدهٔ بی تن و توش توام
ترک منی گوش به من دار از آنک
هندوک حلقه به گوش توام
خانه بیاراستهام چون نگار
منتظر خانه فروش توام
چون دلم از خشم تو آید به جوش
عاشق خشم تو و جوش توام
خط چه کشی بر من غمکش از آنک
مست خط غالیهپوش توام
هوش به من باز کی آید که من
تا به ابد رفته ز هوش توام
گرچه به گویایی من نیست کس
یک شکرم ده که خموش توام
چون بگریزی تو ز عطار از آنک
با تو به هم دوش به دوش توام